"رویکرد روانشناسی در آلمان" (1399/8/8)



 

 

موفقیت به علاقه بستگی دارد پس تلاش کن و مگو این راه ، راهی است طولانی و پر از موانع ، تو باید موانع را از سر راهت برداری .
 

از قدیم قدیما هم گفتن هرکسی را بهر کاری ساختن
هفته‌ی پیش یک مطلب خواندم از زبان یک بزرگوار گه ایشون میگفتند

《توی جمعی یک اقای دکتری اومد برای مشاوره کاری
بین صحبت‌هاش میگفت قبل از کنکورش کلاس ویولن میرفته خیلی هم علاقه داشته بره سمت موسیقی اما توی انتخاب رشته به حرف پدر و مادرش گوش داده حالا یک پزشکه.
اینکه حالش توی پزشکی خوب نیست کاملا مشخص بوده
او شاید میتونست بهترین موسیقی دان باشه اما.

نمیدونم از کی مد شد پزشکی موفقیه،کار دولتی موفقیته ،دانشگاه رفتن موفقیته
پزشکی برای کسی موفقیته که با جون و دل این راه رو انتخاب کرده نه بخاطر حرف پدر و مادر و حرف مردم
بنظرم نه فقط پزشکی تمام مسیرها همینطوره》
ادم تا دلش راضی به کاری که داره میکنه نباشه در اون به هیچ عنوان موفق نمیشه اگر هم موفق بشه از کارش راضی نیست و به کارش دل نمیبندد .این ادم ها تا آخر عمرشان یک نفر را مقصر  برای نرسیدن به خواسته هایشان می دانند و آن اطرافیان و پدر و مادرشان هستند .تا ابد  این حسرت به دلشان میماند که چرا سمت علاقه هایشان نرفتند. و آن ها را زود رها کردند .

کسی که چیزی رو دوست داره با ید با چنگ و دندان او حفظ کند مانند یک مادر و پدر که بچه یشان محافظت میکنند او هم از خود و علاقه اش محافظت کند و برای او بجنگد

تلاش کن تا به جایی برسی بعد ها پشیمانی دوایی ندارد خودت هستی که میتوانی به خودت کمک کنی . هیچ کس نمی تواند تو را به چیزی که میخواهی برساند اگر هم برسی دوام نمی آوری .روزی پل تو خراب می شود و تو را درون آبی می اندازد که رهایی ازش دشوار است 

و در بعضی ها این سوالات باعث می شود  که به خواسته هایشان نرسند  
 از جمله : ترسیدم به چیزی که می خوام نرسم .و دیگران مرا به تمسخر بگیرند .
  خیلی ها این حرفا را به من  زدن اما من  سمت علاقه ی خودم رفتم من  همیشه عاشق روانشناسی بودم ، هستم ، خواهم بود ، و برایش تلاش میکنم و به کسانی که می‌گفتند این رشته خوب نیست ثابت خواهم کرد  که این بهترین رشته در جهان هست .

ما باید یک دید مثبت به موفقیت داشته باشیم خودمان را پر از حرف های مثبت و انگیزشی بکنیم  همچنین نمی توانم ، نمی شه و هرچی که اولش ن داره از زندگی هایمان حذف کنیم چون اگر یک بار نگار کنیم  در ناخودآگاه مان این ثبت می شود و ما را اغفال میکند مانند شیطانی که انسان را از نماز صبح باز میدارد و ناتوانی هایمان را به ما گوش زد می کند. 

ما باید پله های موفقیت را یکی یکی پشت سر بگذاریم و بالا برویم بدون اینکه حتی زانویمان خم شود ما باید  شایستگی هایمان را به دیگران نشان دهیم .و خودمان را قبول داشته باشیم .

پس برای خواسته هایتان بجنگید حتی اگه دیگران از دستتان ناراحت شوند و موجی از کلمات منفی را به سمت شما شلیک کنند و شما را  بمب باران کنند با حرف های ضد و نقیض شان باز هم تسلیم نشوید و با همه چی روبه رو شوید . 
وقتی اونجایی که جای تو نیست قدم گذاشته باشی هیچ کدوم برایت موفقیت به ارمغان نمی آورد   . تو باید موفقیت را در دلت ، جانت ، روحت و تمام دغدغه ات بپرورانی تا بتوانی در سالی که خودت میخواهی محصولت را به خوبی و خوشحالی برداشت  کنی .کشاورزی میتواند محصول خوب درو کند که با جان و دل به او آب  و کود داده است ، نه کشاورزی که بی رمق بوده و هیچ تلاشی نکرده فقط دعا کرده. مطمئن باش اینجا تفاوتی وجود دارد 
 

و این ضرب المثل که می گویند خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
کاملا اشتباه است 

یک مثال میزنم تا بهتر متوجه شوید .روزی دو  دختر منتظر تاکسی بودند .برای هردو چند مدل ماشین بوق میزد و از آن ها میخواستند تا سوار شوند دختر اولی که یکم بی بند دو بار تر بود سوار ماشین گران قیمتی شد که راننده او یک پسر جوان بود حال این سوال را از شما دارم ایا دختر دوم می تواند همرنگ جماعت شود و مثل دختر اول سوار ماشین کسی شود که معلوم نیست ازش چه میخواهد ؟

خیر درست نیست پس بعضی وقت ها همرنگ جماعت شدن جایز نیست بلکه باید همرنگ حقیقت شویم 

پس درستش این است

خواهی نشوی رسوا همرنگ حقیقت شو 

و این قلم خودم است  انشالله که خوب باشه چون برای اولین بار هست این تجربه را کسب میکنم  و این رو از دیدگاه خودم همچنین از حافظه خودم استفاده کردم.

شاد و سلامت باشید


با سلام خدمت شما عزیزان این هفته با موضوع جالب و مهیج آمده ام برایتام سخن بگویم .

اسکیزوفرنی :

اسکیزوفرنی نوعی اختلال روانی شدید و مزمن هست که به نحوه ی تفکر و استدلال ، احساس و رفتار  فرد تاثیر می گذارد و افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مرز بین واقعیت و توهم را از بین می رود و به نظر می رسد که این افراد دیگر قادر به تشخیص واقیعت نیستند .

روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی: Schizophrenia) یک بیماری روانی است که با رفتار و گفتار غیرعادی و کاهش توانایی درک واقعیت (اختلال در واقعیت سنجی) نمایان می‌شود.

 

کاهش توانایی شخص در اندیشیدن، عاطفهٔ ضعیف، انجام رفتارهای نامعقول و ناتوانی در درک واقعیت،احساس بی ارزشی،افکار مریض، احتمال خودکشی (اغلب) از ویژگی‌های بارز آن است.جالب اینجاست که فرد به افکار و اعمال خود باور قلبی دارد و به نظر خودش به طور صحیح عمل میکند. این افراد دوست دارند که اطرافیان به حرف های آنها گوش دهند و به آن توجه کنند همچنین از این که آنها ها را دوست داشته باشید لذت میبرند و درصد بهبودی آن هارا بالا میبرد.بعضی اوقات بیمار قادر نیست شرح روشنی از توهم‌های شنوایی خویش بدهد زیرا آن‌ها مبهم هستند.  نشانه‌های دیگر ممکن است باورهای نادرست، آشفتگی اندیشه، شنیدن صداهایی که وجود ندارند، خوابگردی ، کاهش تعامل اجتماعی،کابوس های پی در پی، ابراز نکردن عاطفه و بی‌انگیزگی باشد. کسانی که دچار به اسکیزوفرنی اند اغلب دارای مشکلات بهداشت روان دیگری مانند اضطراب، افسردگی یا اختلالات مصرف مواد هستند.علائم معمولاً به تدریج بروز می‌یابد، در نوجوانی شروع می‌شود و در بسیاری موارد هرگز برطرف نمی‌شود (اسکیزوفرنی پایدار) 

 

این بیماری می‌تواند به توهمات دینی نیز منجر شود که شخص بر اساس آن شخص برای خودش نقش پیامبرگونه‌ای در نظر می‌گیرد و تصور می‌کند که ماموریت مهم و یا هدف مهمی دارد.

 

عوامل محیطی و وراثتی در بروز اسکیزوفرنی دخیل اند . عوامل محیطی احتمالی شامل پرورش یافتن در شهر، تنهایی، کمبود محبت، استفاده از ماری‌جوآنا در دوران نوجوانی، برخی عفونتها، سن والدین فرد و تغذیه نامناسب در دوران بارداری است.عوامل ژنتیکی شامل انواع مختلف ژنتیکی رایج و نادر است.تشخیص مبتنی بر رفتار مشاهده شده، تجارب و گزارشهای مربوط به سایر افراد آشنا با فرد است. در هنگام تشخیص، فرهنگ فرد نیز باید در نظر گرفته شود. از سال ۲۰۱۳، هیچ آزمون عینی وجود ندارد.اسکیزوفرنی به معنای شخصیت شکافته» یا اختلال تجزیه هویت نیست، شرایطی که اغلب با آن در ادراک عامه اشتباه گرفته می‌شود.

حدود ۰٫۳ تا ۰٫۷ از مردم در طول زندگی خود تحت تأثیر اسکیزوفرنی قرار دارند. در سال ۲۰۱۳، حدود ۲۳٫۶ میلیون مورد در سطح جهان وجود داشته‌است. مردان بیشتر مبتلا می‌شوند و سن شروع آن در مردان به‌طور متوسط زودتر از ن است.حدود ۲۰٪ از افراد سرانجام خوب عمل می‌کنند و تعداد معدودی نیز کاملاً بهبود می‌یابند. حدود ۵۰٪ دچار نقص مادام العمر هستند. مشکلات اجتماعی مانند بیکاری طولانی مدت، فقر و بی خانمانی شایع است.متوسط امید به زندگی افراد مبتلا به این اختلال ۱۰–۲۵ سال کمتر از جمعیت عمومی است. این پیامد افزایش مشکلات سلامت جسمی و میزان خودکشی بالاتر (حدود ۵٪) است. در سال ۲۰۱۵، تخمین زده می‌شود ۱۷۰۰۰ نفر در سراسر جهان در اثر رفتاری که مربوط به اسکیزوفرنی یا ناشی از آن است جان خود را از دست داده‌اند.بیشتر روانپزشکان و روانشناسان به آن سرطان خاموش نیز می‌گویند[نیازمند منبع] روانگسیختگی وخیم‌ترین و شدیدترین بیماری روان‌شناختی است و معمولاً خود را به گونه ای از توهمات شنیداری، توهم‌های جنون آمیز یا عجیب و غریب، یا تکلم و تفکر آشفته نشان می‌دهد، و با اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی قابل توجهی همراه است و فرد را از همه جوانب زندگی عقب می‌اندازد. آغاز نشانه‌ها و علائم معمولاً در دوران نوجوانی رخ می‌دهد، بدین معنی که نوجوانی سن ابتلا به اسکیزوفرنی است که با یک شیوع در طول زندگی جهانی در حدود ۰٫۳–۰٫۷٪.تشخیص بر اساس مشاهدهٔ رفتار و تجارب گزارش‌شدهٔ بیمار است. روانپزشکان و روانشناسان آن را نوعی جنون می‌دانند. به باور بسیاری از رواندرمانگران فرد مبتلا به اسکیزوفرنی دارای هذیان‌ها و توهمات بسیاری از جمله توهم‌های شنیداری و دیداری است. توهم کاپگراس نمونه ای بارز از توهمات فرد روانگسیخته است.

 

به نظر می‌رسد ژنتیک، محیط اولیه، نوروبیولوژی، و فرایندهای روانی و اجتماعی از عوامل مهم مؤثر باشند؛ ۴۰ درصد از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی چپ دست بوده‌اند. به نظر می‌رسد برخی از مواد مخدر تفریحی و داروها باعث ایجاد یا بدتر شدن علایم می‌شوند. پژوهش حاضر بر روی نقش نوروبیولوژی متمرکز شده‌است، اگر چه هیچ علت ارگانیک مجزایی یافت نشد. ترکیب بسیار محتمل علائم بحث‌هایی را در مورد اینکه آیا تشخیص نشان دهندهٔ یک اختلال واحد است یا تعدادی از سندرم‌های گسسته، برانگیخته شده‌است.

 

اسکیزوفرنی به معنی ذهن گسیخته» نیست و همانند اختلال تجزیهٔ هویت نیست - که به عنوان اختلال شخصیت چندگانه» یا هویت پریشی» نیز شناخته می‌شود - شرایطی که اغلب در ادراک عمومی با آن اشتباه گرفته می‌شود.

 

نقطه اتکای درمان، داروهای ضد جنون است، که عمدتاً فعالیت گیرنده دوپامین (و گاهی اوقات سروتونین) را سرکوب می‌کنند. روان‌درمانی و توان بخشی حرفه‌ای و اجتماعی نیز در درمان مهم هستند. در موارد جدی‌تر - که امکان ایجاد خطر برای شخص بیمار و دیگران وجود دارد - ممکن است به بستری اجباری نیاز باشد، اگر چه ماندن در بیمارستان در حال حاضر کوتاه‌تر و کمتر از آن چیزی است که زمانی مرسوم بود.

 

اختلال عمدتاً ادراک را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما معمولاً به مشکلات مزمن در رفتار و احساسات نیز می‌انجامد. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در معرض شرایط اضافی (همراه بیماری) هستند، از جمله افسردگی اساسی و اختلال اضطراب؛ احتمال سوء مصرف مواد مخدر در طول زندگی تقریباً ۵۰٪ است. مشکلات اجتماعی از قبیل بیکاری طولانی مدت، فقر و بی‌خانمانی، شایع هستند. امید به زندگی متوسط افراد مبتلا به این اختلال به دلیل افزایش مشکلات سلامت جسمی و نرخ خودکشی بالاتر (حدود ۵٪) ۱۲ تا ۱۵ سال کمتر از کسانی که مبتلا به آن نیستند.

علائم 

فرد مبتلا به اسکیزوفرنی حاد که در مرحله فعال ممکن است دچار توهم‌هایی شود (که اغلب به صورت شنیدن صداها گزارش شده‌است)، خیالات (اغلب عجیب و غریب یا سرکوب‌گرانه در طبیعت) و آشفتگی فکری و کلامی هستند. مورد دوم ممکن است از دست دادن قطار اندیشه، تا جملات نظم در معنی، تا تناقض شناخته شده به عنوان آشفته گویی در موارد حاد متغیر باشد. گوشه‌گیری اجتماعی، نامرتبی لباس و بهداشت، و از دست دادن انگیزه و قضاوت تماماً موارد عادی موجود در اسکیزوفرنی هستند. اغلب الگوی قابل مشاهده‌ای از مشکل عاطفی وجود دارد، برای مثال عدم پاسخگویی به محرک‌ها.اختلال در شناخت اجتماعی با اسکیزوفرنی مرتبط است، همچنین علائم پارانویا؛ انزوای اجتماعی به‌طور معمول اتفاق می‌افتد. همچنین معمولاً مشکلات در کار و حافظهٔ بلند مدت، توجه، عملکرد اجرایی، و سرعت پردازش رخ می‌دهد. در یک زیرگروه غیر معمول، فرد ممکن است تا حد زیادی ساکت باشد، در وضعیت‌های حرکتی عجیب و غریب، یا در جلوه‌های بی‌موردی از اضطراب قرار بگیرد، که همهٔ این‌ها نشانه‌هایی از جنون جوانی هستند.

 

اواخر نوجوانی و اوایل دوران بلوغ، دوره‌های اوج شروع بیماری اسکیزوفرنی است،که سال‌های بحرانی توسعهٔ اجتماعی و حرفه‌ای یک نوجوان است. در ۴۰٪ از مردان و ۲۳٪ از ن مبتلا به اسکیزوفرنی، این مهم قبل از سن ۱۹ سالگی خود را نمایان می‌کند. برای به حداقل رساندن گستردگی اختلال مرتبط با اسکیزوفرنی، به تازگی کار بسیاری برای شناسایی و درمان مرحلهٔ علائم اولیه (قبل از شروع) بیماری به انجام رسیده‌است، که تا ۳۰ ماه قبل از شروع علائم قابل تشخیص است.کسانی که بیماری اسکیزوفرنی آن‌ها در حال پیشرفت است ممکن است علائم گذرا یا خود محدودگری روانی و علائم نامعین کناره‌گیری از اجتماع، تحریک پذیری، بی‌قراری،و عدم مهارت حرکتیرا در طول مرحلهٔ ابتدایی بیماری تجربه کنند.

 

طبق مطالعه ای که توسط مهرابی در ایران انجام شد علائم رایج، خلق افسرده، عواطف نامتناسب و بی تفاوتی، جریان فکر آهسته، هذیان گزند و آسیب، توهم شنوایی ، فقدان قضاوت صحیح و بصیرت کم نسبت به بیماری بود.

 

اسکیزوفرنی پارانویا چیست؟

تا چند سال پیش اسکیزوفرنی پارانویا به عنوان نوعی از اسکیزوفرنی طبقه بندی شده است، در حالیکه اکنون جز علائم مثبت اختلال اسکیزوفرنی طبقه بندی می شود و جز شایع ترین علائم این بیماری شناخته می شود. شرح کاملی از علائم اسکیزوفرنی پارانویا به صورت زیر است:

 

هذیان گفتن : بر زبان آوردن عقاید نادرست، عجیب و غریب که حتی هیچ پایه و اساس قبلی ندارد و فرد تمام آن را از ذهن خودش ابداع کرده است. در این موارد حتی اگر با دلایل علمی و سند و مدرک به شخص نشان دهید که اشتباه می کند او اشتباه خود را قبول نخواهد کرد. برای مثال، افراد مبتلا به اسکیزوفرنی پارانویا ممکن است در مورد اینکه می توانند افراد دیگران را بشنوند هذیان بگویند. آن ها ممکن است تصور کنند خدا یا شیطان هستند و یا اینکه تصور کنند مردم مدام در ذهن خود در حال توطئه چینی برای او هستند.

 

توهم داشتن : منظور از توهم، احساس کردن اموری است که واقعی نیستند. شنیدن صداهایی که وجود ندارند از جمله رایج ترین توهمات اسکیزوفرنی پارانویا است. این صداها ممکن است به فرد توهین کند، درباره رفتار و کارهای او اظهار نظر کند و یا حتی به او دستوراتی بدهد. دیدن اتفاقات و اشخاصی که وجود ندارند که جز علائم نادر اسکیزوفرنی پارانویا به شمار می آید. احساس کردن بو های عجیب و غریب، چشیدن ناگهانی مزه های مختلف ، احساس اینکه ناگهان چیزی روی پوست آن ها حرکت می کند و .از جمله علائم اسکیزوفرنی پارانویا به حساب می آید.

 

کاتاتونیک (Catatonia) : بروز علائم کاتاتونیک در فرد مبتلا به اسکیزوفرنی پارانویا باعث می شود تا فرد دیگر صحبت نکند و برای مدت طولانی بدن او در یک موقعیت ثابت قرار بگیرد. 

 

 

این هم یک فیلم از دختری که توهم دارد کسی تعقیبش میکند 


 

 

 

 

جعبه اسکینر 

تولد و فوت

  • تولد: ۲۰ مارس ۱۹۰۴
  • وفات: ۱۸ اوت ۱۹۹۰

زندگینامه

اسکینر در شهر کوچک سوسکوهانا واقع در ایالت پنسیلوانیا متولد شد. پدرش حقوقدان و مادرش، خانه ­دار بود و او با یک برادری بزرگ شد که دو سال از او کوچک‌تر بود. او بعدها کودکی خود را در پنسیلوانیا گرم و پایدار» توصیف کرد. به‌عنوان یک پسر، او از ساختن و اختراع چیزها لذت می ­برد؛ مهارتی که بعداً در آزمایش‌های روان‌شناختی خود به کار برد. برادر کوچک‌تر او ادوارد در سن ۱۶ سالگی به دلیل خونریزی مغزی درگذشت.

در دوران دبیرستان، اسکینر بر اساس مطالعه گسترده خود از آثار فرانسیس بیکن به استدلال علمی علاقه­ مند شد. او در سال ۱۹۲۶ لیسانس ادبیات انگلیسی را از دانشگاه همیلتون دریافت کرد.

او پس از کسب مدرک کارشناسی خود تصمیم گرفت نویسنده شود، دوره­ای از زندگی او که بعداً آن را سال تاریک» نامید. در این مدت او تنها چند مقاله کوتاه برای رومه‌ها نوشت و با وجود دریافت برخی تأییدها از سوی شاعر مشهور رابرت فراست، به‌سرعت از استعداد ادبی خود سرخورده شد.

در حین کار به‌عنوان فروشنده در یک کتاب‌فروشی، اسکینر آثار پاولف و واتسون را مطالعه کرد که نقطه عطفی در زندگی و دنیای حرفه‌ای او شد. با الهام از این آثار، اسکینر تصمیم گرفت حرفه خود به ­عنوان رمان­نویس را کنار بگذارد و در دانشگاه هاروارد به تحصیل روانشناسی پرداخت.

اسکینر پس از دریافت درجه دکترای خود از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۳۱ به لطف یک بورسیه تحصیلی به مدت ۵ سال دیگر در دانشگاه به فعالیت خود ادامه داد. در این دوره زمانی، او تحقیقات خود را در مورد رفتار کنشگر و شرطی ­سازی کنشگر ادامه داد. در سال ۱۹۳۶ با ایوان بلو ازدواج کرد و این زوج صاحب دو دختر به نام‌های جولی و دبورا شدند.

اختراعات

در زمان اقامت در دانشگاه هاروارد، اسکینر به مطالعه رفتار انسان به روشی عینی و علمی علاقه­ مند شد. او آنچه را به‌عنوان دستگاه شرطی­ سازی کنشگر از آن یاد می­ کرد، توسعه داد که بعداً به‌عنوان جعبه اسکینر» معروف شد. دستگاه محفظه­ ای بود که دارای اهرم یا دکمه‌ای بود. حیوان می­ توانست به‌منظور دریافت غذا، آب یا نوعی تقویت­ کننده دیگر آن‌ها را فشار دهد.

در هاروارد بود که او ثبت‌کننده تراکمی را نیز ابداع کرد، دستگاهی که پاسخ‌ها را به‌صورت یک خط شیب­دار ثبت می­ کرد. از طریق مشاهده شیب‌ خط که نشان‌دهنده نرخ پاسخ بود، اسکینر ‌توانست ببیند که نرخ پاسخ حیوان به آنچه بعد از فشار دادن حیوان اتفاق می‌افتد بستگی دارد؛ یعنی نرخ پاسخ بالا به دنبال پاداش ارائه می‌شد درحالی‌که نرخ پاسخ پایین­تر به دنبال عدم ارائه پاداش. این دستگاه همچنین به اسکینر اجازه داد تا ببیند برنامه تقویتی که مورداستفاده قرار می‌گیرد نیز بر نرخ پاسخ تأثیر می­ گذارد.

او با استفاده از این وسیله دریافت که رفتار به محرک پیشایند وابسته نیست، همان‌طور که واتسون و پاولف مدعی بودند. در عوض، اسکینر متوجه شد که رفتارها به آنچه بعد از پاسخ اتفاق می ­افتد بستگی دارد. اسکینر این رفتار را رفتار کنشگر نامید.

پروژه کبوتر

اسکینر پس از ازدواج در دانشگاه مینه ­سوتا موقعیت تدریس به دست آورد. در حین تدریس در دانشگاه مینه ­سوتا و در اوج جنگ جهانی دوم، اسکینر برای کمک به تلاش‌های جنگ علاقه­ مند شد. او بودجه­ ای را برای پروژه ­اش دریافت کرد که شامل تربیت کبوترها برای هدایت بمب‌ها بود زیرا در آن زمان سیستم هدایت موشکی وجود نداشت.

در پروژه کبوتر»، همان‌طور که گفته می‌شود، کبوترها در دماغه مخروطی شکل نوک موشک قرار می­ گرفتند و آموزش داده شده بودند که به یک هدف نوک بزنند که این کار موشک را به سمت هدف موردنظر هدایت کند. اگرچه اسکینر موفقیت قابل‌توجهی در کار با کبوترها به دست آورد ولی این پروژه هرگز به نتیجه نرسید، زیرا توسعه رادار نیز در دست اجرا بود. این پروژه درنهایت لغو شد، بااین‌حال، منجر به برخی یافته ­های جالب شد و اسکینر حتی قادر به آموزش کبوترها برای بازی پینگ‌پنگ بود .

 

این هم یک کلیپ کوتاه از بازی کردن پینگ پنگ کبوتر ها 

 

 

 

خدمات او به روانشناسی

اسکینر نویسنده پرکاری بود و نزدیک به ۲۰۰ مقاله و بیش از ۲۰ کتاب منتشر کرد. در یک نظرسنجی از روان­شناسان در سال ۲۰۰۲، او به‌عنوان تأثیرگذارترین روانشناس قرن بیستم شناخته شد. اگرچه رفتارگرایی دیگر یک مکتب فکری غالب نیست، ولی کار او در زمینه شرطی­ سازی کنشگر امروزه همچنان زنده باقی ‌مانده است. متخصصان بهداشت روان معمولاً هنگام کار با مراجع از تکنیک‌های شرطی‌سازی کنشگر استفاده می‌کنند، معلمان اغلب از تقویت برای شکل‌دهی رفتار در کلاس استفاده می­ کنند و مربیان حیوانات برای آموزش سگ‌ها و حیوانات دیگر به این تکنیک‌ها بسیار متکی هستند. میراث قابل ­توجه اسکینر، هم در روان‌شناسی و هم در زمینه ­های بی‌شماری از فلسفه تا تعلیم ­و­تربیت، نشانه‌های ماندگار به‌جا گذاشته است.

مؤلف: کندرا چری، ۲۰۲۰

مترجم: فروزان جانمردی، ۱۳۹۹

ویراستار: دکتر اکبر رضایی روانشناس تبریز

مرکز مشاوره جوانه رشد تبریز


شرطی‌شدن کلاسیک(نام‌های دیگر:شرطی‌شدن واکنشی، شرطی‌شدن نوع I)یک نوع یادگیری همخوان یا تداعی است. در شرطی‌شدن کلاسیک جانور یادمی‌گیرد که بین یک محرک بی‌اثر، با یک پاداش یا تنبیه کردن ارتباط برقرار کند.

ایوان پاولف

اصطلاح شرطی‌شدن کلاسیک نخستین‌بار توسط ایوان پاولف، فیزیولوژیست روسی، پیشنهاد شد. مشاهده ابتدایی‌ای که پاولف را به سمت این نظریه سوق داد، این بود که بزاق دهان سگ‌ها صرفاً با دیدن کسی که قبلاً چندبار به آنها غذا داده‌است، ترشح می‌شود؛ حتی اگر شخص اکنون غذایی به همراه نداشته باشد.

 

آزمایش‌های پاولف

برای اندازه‌گیری مقدار بزاق ترشح شده، فیستولی به مجرای بزاق سگ متصل شده و از طریق گونهٔ حیوان به خارج راه داده شده بود. تصویر از مدل نمایش داده شده در موزهٔ پاولف برداشته شده‌است.

ترشح بزاق نوعی پاسخ طبیعی به غذاست؛ هرگاه پاولف پودر گوشت (محرک طبیعی، غیرشرطی) را به سگ گرسنه می‌داد، بزاق سگ (پاسخ طبیعی) ترشح می‌شد.

پاولف پس از مدتی متوجه شد که حتی اگر غذایی به همراه نداشته باشد، با دیدن او بزاق سگ ترشح می‌شود. پاولف بر این اساس آزمایشی را طراحی کرد. او هم‌زمان با دادن پودر گوشت زنگی را به صدا درمی‌آورد. صدای زنگ محرکی بود که ارتباطی با غذا نداشت و به تنهایی برای سگ بی‌مفهوم بود؛ امّا به دنبال تکرار این کار، سگ بین صدای زنگ و غذا ارتباط برقرار کرد؛ به‌طوری که با صدای زنگ، حتی بدون وجود غذا بزاق او ترشح می‌شد. به عبارتی سگ نسبت به همراه بودن صدای زنگ و پودر گوشت، شرطی شده بود.

در این نوع یادگیری، هرگاه یک محرک بی‌اثر (مثلاً صدای زنگ)، به همراه یک محرک طبیعی (مثلاً غذا) به جانور عرضه شود، پس از مدتی محرک بی‌اثر به تنهایی سبب بروز پاسخ (مثلاً ترشح بزاق) در جانور می‌شود. به این محرک جدید محرک شرطی می‌گویند؛ زیرا به شرطی می‌تواند سبب بروز رفتار شود که پیش از آن همراه با یک محرک طبیعی باشد. به محرک طبیعی، محرک غیرشرطی نیز گفته می‌شود.

 

منابع : 

  1.  Classical conditioning, The Gale encyclopedia of psychology, Gale Group, 2001, p. 124
  2. ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ گروه مولفان (۱۳۸۷)، فصل ۷:رفتارشناسی»، زیست‌شناسی دورهٔ پیش‌دانشگاهی، تهران: شرکت چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران، ص. صفحه ۱۷۹ و ۱۸۰
  3. ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ گروه مولفان (۱۳۸۸)، فصل ۷:یادگیری و شرطی‌شدن»،زمینه روان‌شناسی هیلگارد و اتکینسون، ترجمهٔ گروه مترجمان (ویراست چهاردهم)، تهران: انتشارات گپ، ص. صفحه ۱۷۵ تا ۱۷۹

به نام خداوند نام و خداوند جای     خداوند روزی ده رهنمای 

 

سلام مطلب این دفعه ی من به صورت  آزمایشی انجام شده از چند کودک خردسال  سوال پرسیدم درباره ی خدا و دین میخواستم ببینم چه نظری در این مورد دارند . خوب میریم به سراغ سوال ها و جوابی که به من داده اند :

 

۱- خداوند چرا دعای بچه ها را زودتر برآورده می کند؟ برای اینکه بچه ها دلشون صاف است و آن ها را دوست دارد دروغ نمی گویند و حرف زشت نمی زنند.

چون بچه ها بی گناه هستند .  بچه ها دلشون میخواد بزرگتر بشن     چون خدا مهربونه و دوسمون دارد از مامان و بابا ببشتر . و اینکه چون بچه ها کوچکتر و پاک تر هستند .

 

۲- از کجا میدونی واقعا خدا وجود دارد ؟ از اینکه ما انسان ها را آفریده است اگر خدا نبود ما هم قطعا نبودیم از تو فیلم ها .از اونجا که خداوند به ما نعمت های زیاد داده است و به ما اهمیت می دهد .مامان داده بابا داده .سلامتی داده 

 

۳- درباره ی شیطان چه میدونی؟ شیطان آتش داره ما آدم هارو گول می زنه خیلی بده به ما میگه کار های بد بکنیم .شیطان آدم بدی است حرف خدا را گوش نداده به بچه ها یاد می دهد که کارهای زشت انجام دهند و او تنها کسی است که از بهشت رانده شده است چون در برابر انسان سجده نکرده .شیطان زشت ، کثیف است وقتی ما کار خوبی می کنیم شیطان ناراحت میشه وقتی کار بد میکنیم خوشحال میشه .شیطان بدجنس است دوست دارد بچه ها گریه کنند و او خوشحال می شود .شیطان کسی است که از طرف خدا لعنت شنیده است و گفته که تا بتواند مردم را وسوسه میکند.

 

۴- آیا خداوند انسان خوب را با انسان بد یکسان می داند ؟ خدا انسان خوب و بد را یکسان نمی دونه آدم خوب را می بره بهشت آدم بد را میبره جهنم .نه برای اینکه انسان های بد به حرف خدا گوش نمی دهند .به خدا توهین میکنند و دین را کوچک میشمارند و روزه نمی گیرند . اما آدم های خوب به حرف خدا گوش می دهند و دین اسلام را محکم و پایدار نگه می دارند .نه نمی داند آدم هایی که کار بد میکنند ناراحت می شود و دوسشون ندارد اما آدم

ادامه مطلب

به نام خالق هستی 

سلام امروز با یک مطلب جدید آمده ام من خودم از وقتی دنبال تحقیق  بزرگان یا هر تحقیقی در باره دین و روانشناسی میرم از جهل و نادانی رهایی پیدا کرده ام و همه ی این هارا مدیون استاد عزیزم جناب آقای دکتر قنبری هستم .

امروز برایتان یک بزرگوار را میخواهم توصیف کنم .کارل گستاو یونگ ؛ خوب شاید الان تو ذهن تک تک شما عزیزان ابهامی به وجود آمده است که این مرد کیست ؟ 

کارل یونگ یک روانپرشک و فیلسوف اهل سوئیس بود او بعضی از مفاهیم مهم روانشناسی را ابداع کرده بود مثل : ناخوداگاه جمعی، سایه ها ، برونگرایی و درون گرایی و.

او همچنین آثار مهمی دارد مانند : روانشناسی ضمیر ناخودآگاه، تحلیل رویا و.

حالا میخواهم برایتان از دیدگاه ایشان توضیحی بدهم همراه من باشید ،

دین از نگاه کارل گوستاو یونگ و نقد آن!

کارل گوستاو یونگ یک متفکر عالی مقام است کسی که در سال‌های آخر عمرش تاحدی به یک اسطوره تبدیل شد.وی روان پزشکی بود که از طریق کاوش در اعماق و اسرار روان آدمی،دانش بشری را به زوایای مبهم درون پیچیده‌ی انسان رهنمون داد.

مطالعه عمیق او بر ساخت شخصیت انسان‌ها،این نکته را روشن ساخت که تلاش برای تبیین و تغییر رفتار آدمی در قالب فرمول ساده‌ی محرک و پاسخ ،آنچنان که رفتارگرایان می‌پنداشتند،میسر نیست.

غفلت از درون انسان،روان شناسی را در تبیین پدیده‌هایی چون مراسم دینی و مذهبی،عرفان،کمال جویی آدمی و ذخایر گسترده معنوی ناتوان می‌سازد.

تبیین دقیق نظر یونگ درباره انتظار بشر از دین، به فهم روان شناسی وی در عرصه روانشناسی دین بستگی دارد. روان شناسی دین از دیدگاه یونگ دانشی تجربی است که دین را از دیدگاه تجربی پژوهش می‌کند و بنا را فقط بر مشاهده‌ی پدیده‌ها می‌گذارد.

یونگ بر این باور است که امروز برای درک مسائل دینی شاید راهی جز روان شناسی وجود نداشته باشد. یونگ می‌گوید تنها از خلال فهم روان شناختی و تجارب و عوالم درونی است که به دین راه می‌یابد. وی بر آن است که روان شناسی دین از اساس درباره‌ی خدا نیست، بلکه درباره‌ی عقاید انسان درباره خداست. یونگ دیدگاه خود را در باب دین و نیاز انسان به دین چنین بیان می‌کند:

دین یکی از قدیمی‌ترین و عمومی‌ترین تظاهرات روح انسان است و بنابراین واضح است که هرگونه روان شناسی که سرو کارش با ساختمان شخصیت انسان باشد لااقل نمی‌تواند این حقیقت را نادیده بگیرد که دین تنها یک پدیده اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه برای بسیاری افراد بشر حکم یک مسأله‌ی مهم شخصیتی را دارد.

دین به معنای تفکر از روی وجدان و با کمال توجه درباره آن چیز قدسی و نورانی است. این چیز عبارت از یک نیروی محرّک یا یک اثری است که علت آن را نمی‌توان در عمل ارادی فرد پیدا کرد. علتش هرچه باشد، حالتی است که به انسان دست می‌دهد بی آنکه اراده‌ی او در آن دخیل باشد.

دین عبارت از یک حالت مراقبت و تذکر و توجه دقیق به بعضی عوامل مؤثر است که بشر عنوان قدرت قاهره را به آن‌ها اطلاق می‌کند. می‌توان گفت اصطلاح دین معرف حالت خاص وجدانی است که بر اثر درک کیفیت قدسی و نورانی تغییر یافته باشد.

یونگ شرط حتمی و ضروری شفا یافتن بیماران عصبی و روانی را دینداری واقعی و ایمان و پایبندی به اعتقادات دینی معرفی می‌کند. اعتقاداتی که انسان در برابر آن‌ها استقامت به خرج می‌دهد و تجربه دینی خود را تقویت می‌کند. به عقیده او افراد در برابر برخورد مستقیم با حالت دینی به طرز مؤثری حفظ و حمایت می‌شوند.

یونگ درباره واقعیت داشتن دین می‌نویسد: دین همان قدر واقعی است که گرسنگی و ترس از مرگ، و میان فعالیت‌های معنوی انسان از همه قوی‌تر و اصیل‌تر است.

تعریف یونگ از روان.

 

روان از سه سطح مختلف تشکیل شده است: هشیاری، ناهشیاری شخصی، ناهشیاری جمعی.

هشیاری: بخشی از ذهن است که در دسترس مستقیم فرد قرار دارد و شامل بازخوردهایی است که فرد از طریق آن‌ها با دنیای بیرون سازگاری می‌یابد.

در زیر آن ناهشیاری شخصی است، که منحصر به خود فرد است.

ناهشیاری جمعی به تجربه شخصی بستگی ندارد و نمی‌تواند به طور فردی کسب شود. پس ناهشیاری جمعی لایه‌ای کهن از ذهن انسان است که در عمق روان مدفون شده است و تکرار غریزی و ناهشیار فرایندهای خیال پردازی های اولیه از آن نشأت می‌گیرد؛ و در میان تمام انسان‌ها مشترک است.

تفاوت‌های موجود در نظریه فروید و یونگ در مورد دین.

کتاب توتم و تابو در برگیرنده نخستین فرض‌های فروید در مورد تشابهات موجود بین آیین‌های روان آزرده وار وسواسی و مراسم توتمی قبایل بدوی است. فروید بر اساس این تشابهات در هر دو کتاب آینده یک پندار و موسی و یکتاپرستی استدلال می‌کند که پدیده دین همانند نشانه‌های روان آزردگی است و به طور اخص به اضطراب‌های جنسی ناهشیار کودکان درباره والدینشان مربوط می‌شود. (عقده ادیپ).

یونگ تعریف فروید از دین را به عنوان روان آزردگی جنسی رد می‌کند. اگر ما بپذیریم که دین یک نوع روان آزردگی است این بدان معنا نیست که ما می‌پذیریم یک نوع روان آزردگی خاص است …

روان آزردگی علاوه بر داشتن معنایی منفی، می‌تواند از طریق فرایند بازگشت، با گشودن عمیق‌ترین و خلاق‌ترین سطح نا هشیار ذهن، به نام ناهشیاری جمعی مرحله‌ای مثبت در رشد روانی باشد. بنابراین تعریف فروید از دین نه تنها به رشد یگپارچگی فردی کمکی نمی‌کند، بلکه با خصومت جلو آن را می‌گیرد.

 

این هم یک عکس از آقای کارل گستاو یونگ 

 

منابع:

۱_مایکل پالمر- فروید، یونگ و دین. مترجم:محمد دهگان پور، غلام رضا محمودی. چاپ اول. تهران انتشارات رشد ۱۳۸۵

۲_احمد اردوباری- مکتب روان شناسی تحلیلی یونگ. چاپ اول. تهران. شرکت چاپ بهمن ۱۳۵۴

۳_عبدالحسین خسروپناه- انتظارات بشر از دین. چاپ دوم. تهران. مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ۱۳۸۲

۴_به رایان موریس- مطالعات مردم شناسی دین. مترجم:سید حسین شرف الدین، محمد فولادی. چاپ اول. قم ۱۳۸۳

۵_کارل گوستاو یونگ- روان شناسی و دین. مترجم:فؤاد رحمانی. چاپ اول. تهران. انتشارات فرانکلین ۱۳۵۲


به نام خالق زیبایی ها 

مطلب جدید من درباره فروید و دیدگاه های او هست اما اول میخواهم فروید را برایتان شرح دهم و بگویم او چه کسی است .

فروید پدر علم روانشناسی است و در دانشگاه وین تحصیل کرده است  بنیانگذار روانکاوی بوده است او مردی بود که در بیشتر رشته ها فعالیت می کرد و از کار خودش لذت میبرد همچنین آزمایش های زیادی هم انجام داده است و به بیشتر زبان ها تسلط داشت یک مردی بود که برای رسیدن به دانش هر کاری میکرد یک عاشق واقعی درصدد دانش و کسب علم که دست به هر کاری میزند.

 

بر اساس تحقیقات فروید ضمیر ناخودآگاه ۹۰٪ و ضمیر خودآگاه ۱۰٪ از ذهن انسان را دربرمی‌گیرند؛ وی اعتقاد داشت که اکثر بیماری‌ها از جمله دین ریشه در ناخودآگاه دارند و همچنین عمدتا بر پایه سرکوب میل جنسی شکل می‌گیرند. او هنر، شعر و باورهای دینی را ناشی از سرکوب احساسات و عقده‌های سرکوب میل جنسی می‌داند، در حالی که هیچ یک وجود خارجی ندارند. هنر در سرکوب رشد می‌کند و معمولاً ناشی از سرکوب و عدم آزادی بیان در جامعه میباشد(مثلاً شوروی نمونه تاریخی آن است). رجوع به باورهای دینی که وجود خارجی ندارند نیز ناشی از سرکوب احساسات در کودکی‌ست. احساس گناه، امنیت و خشنودی در سایه اطاعت از خداوند مسائلی هستند که در کودکی پایه‌گذاری می‌شوند و افراد غالباً تا آخر عمر آنها را تغییر نمی‌دهند. به‌طور کلی جامعه در مورد ابراز احساس جنسی مشکل دارد و آن را زشت می‌داند در نتیجه به ایجاد بیماری‌های روانی کمک می‌کند و در این نوع جوامع دین رشد بیشتری دارد. دین گرایان برای دفاع از دین با فروید مخالفت کرده و او را به اعتقاد به آزادی کامل جنسی متهم کردند، ولی فروید فقط یک دانشمند بود و آن را رد کرد.

 

ایراد دیگر فروید به دین که قبلاً توسط فلاسفه قبل مانند اسپینوزا مطرح شده بود، این بود که فروید دین را نوعی دفاع ذهنی در برابر پدیده‌های طبیعی مثل مرگ، بلایای طبیعی و. که از انسان‌های بدوی تا انسان‌های امروزی به آن پناه برده اند؛ میدانست. البته دین گرایان نیز استدلال می‌کنند که دلایل فلسفی و حتی تا حدی علمی برای وجود خدا مطرح شده و ریشه دین در مشکلات روانی نیست و به آثار فلاسفه از یونان باستان و چین باستان تا ابن سینا و بسیاری از فلاسفه امروزی مراجعه می‌کنند. گرچه ادعای دین گرایان برمبنای تاریخ فلسفه درست است؛ ولی ادعای مخالف بر آن این است که تاریخ ادیان بسیارکهن تر از تاریخ فلسفه‌ است. امروزه در علم تاریخ به ویژه تاریخ باستان و فلسفه بسیاری با فروید موافق هستند.

او می‌گفت دین یک بیماری عصبی جمعی است. استدلال او به‌طور خلاصه این گونه است:

کودک بر پدر تکیه می‌کند، بزرگسال به خدا، که این مطلب در امتداد نظر او یعنی دفاع ذهنی در برابر پدیده‌های طبیعی است.وی احساس گناه و حرمت خدا که در نهایت باعث تسلیم در برابر خدا می‌شود را برمبنای عقده ادیپ می‌داند.

از نظر فروید، دین خطرناک است زیرا:

۱. به تقدیس و درست جلوه دادن مطالب غلط و ایجاد احساسات نادرست و منفی کمک می‌کند.

۲. دین که همان باور به یک امر موهوم در ذهن انسان است، مانع رشد فکری و تفکر انتقادی می‌شود که در دین همیشه این مطالب نکوهش شده‌ و بر دیگر حوزه‌های فکری اثر می‌گذارد، زیرا دین اصولاً در مورد همه چیز اظهار نظر کرده. ممنوعیت تفکر انتقادی موجب فقر خرد در انسان می‌شود. تفکر باید آزاد باشد. فروید مستقیماً دین را عامل عقب ماندگی انسان‌ها در طی قرون می‌داند. با گسترش روشنگری در اروپا دانش گسترش یافت، به‌طوری‌ که در بازه زمانی بسیار کوتاهی تولید دانش و خرد به چندین برابر قبل رسید که از سکولار کردن علم توسط گالیله، شروع شد و در فلسفه از اسپینوزا یا دکارت به بعد شروع می‌شود. به‌طور خلاصه باور دینی موجب تحقیر خرد می‌شود.

۳.دین، اخلاق را بر پایه‌های متزل قرار می‌دهد. اگر اعتبار هنجارهای اخلاقی بر معیار اطاعت یا عدم اطاعت از خدا باشد، با اطاعت یا عدم اطاعت از خدا نیز تقویت یا سست خواهند شد. به همین دلیل عقب‌نشینی دین باعث کم رنگ شدن اخلاق خواهد شد که امروزه بسیاری از فلاسفه مانند ریچارد داوکینز این مطلب فروید را قبول ندارند

 

عکس آقای زیگموند فروید 

منابع : 

http://www.freud.org.uk/education/topic/10573/freud-and-religion/

 (مراجعه به ذیل فصل یک اخلاق نوشته اسپینوزا ترجمه محسن جهان گیری)

 https://www.youtube.com/watch?v=lR-MkxCqeZ0

 

 


از نظر من ما برای دین طراحی نشده ایم  بلکه اورا کسب می کنیم چون اکتسابی هست و همچنین به ارثی بودن و ژن هم بر میگردد، خانواده ای که مذهبی هستند و دین را به فرزندان خود یاد میدهند و آن را تقویت میکنند پس میتوانیم بگوییم  ۵۰ درصد آن بچه هایی که از خانواده ی مذهبی هستند خودشان هم از دین و مذهب چیزی می فهمند و عمل میکنند به دستوراتش.اما حالا میخواهم به صورت علمی تر این بحث را شروع کنم !

تاکید های اخیر بر تکامل و وراثت ، به همراه پژوهش درباره ی تحریک مغزی به نهضتی انجامیده است که مدّعی است بخش اعظم رفتار انسانی ما را ژن ها از پیش تعیین کرده اند .تاکید داروین بر انطباق و انتخاب طبیعی شماری از زیست شناسان و روانشناسان تکاملی را متقاعد کرده است که توجّه خود را به تعیّن ارثی رفتار پیچیده ی انسان معطوف کنند (باس، هزلتون، شکلفورد، بلسک، و ویکفیلد ۱۹۹۸؛ دوکینز، ۱۹۷۶) وضع فعلی این سوال را پیش می آورد که 《آیا ما پیش ساخته ایم؟》سپس گام کوتاهی لازم است تابپرسیم ، (آیا ما برای دین طراحی شده ایم؟) در ادامه ی منطقی کار  داکویلی و نیوبرگ (۱۹۹۹) یعنی ذهن عرفانی به نیل از نیوبرگ آورده اند که 《 ذهن آدمی به لحاظ ژنتیکی چنان ساخته شده است که عقاید مذهبی را ترغیب می کند .

نیوبرگ سپس اظهار می دارد؛ تا وقتی مغز ما چنان ساخته می شود که هست ، خدا هم جایی نخواهد رفت . داکویلی و نیوبرگ دیدگاه خود را ( الاهیات اعصاب ) مینامند . این کوشش ، در راستای کار پیشین آنها تاحدّ زیادی نظری است . آنها اساساً ارتباط مستقیمی میان دین و جنبه های خاصّی از زیست شناسی قائل اند - موضعی که ما با آن مخالفیم.

مقدار زیادی از پژوهش های اخیر نشان می هد که وقتی کسی دعا می کند یا دچار تجربه های دینی می شود ساختار های گوناگون مغز او فعال می شوند . این بررسی ها صرفاً نشان می دهند که مغز ، چنان که در کلّ رفتار دخیل است ، در نواحی شناختی ، عاطفی ، یا حرکتی نیز دخیل است . لیکن تایید نمی کنند که این فعالیت عصبی اختصاصاً برای دین پدید می آید یا صرفاً ویژه کارکرد های مذهبی است ، این عرصه ی پژوهشی مستم صلاحیت و احتیاط فراوان ، و غلبه بر اشتیاق و پسند شخصی است . هنوز بسی دور از آنیم که زیست شناسی را کلید نهایی فهم مذهب به شمار آوریم . به نظریه ای نیاز داریم که فرضیه های آزمون پذیر ایجاد کند . هیچ چیز دیگری غیر از این رضایت بخش نخواهد بود نیز باید به پرسش هایی بپردازیم کا ممکن است به ابطال برخی اظهارات موجود درباره ی این موضوع بینجامد برای نمونه اگر ما (برای دین طراحی شده ایم و خدا جایی نخواهد رفت) پس چرا اعتقاد به خدا در شماری از کشور های اروپایی غالباً بسیار ضعیف است 

کوشیده ایم نشان دهیم که دین در نظریه پردازی تکاملی و ارثی وارد شده است - بویژه از طریق پژوهش در نحوه ی عمل دستگاه عصبی ، ونیز نتایج بررسی درباره ی دوقلوها ، این آرا و یافته های پژوهشی راه هایی را می گشاید برای فهم این نکته که دین چه نقشی در کارکرد زیست شناختی مردم دارد.

 

منبع : کتاب اسپیلکا روانشناسی دین از آقای دکتر محمد دهقانی صحفه ( ۸۷-۸۸)

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله ی اینترنتی انلاین ١٢٣ نرم افزار حسابداری شایگان سیستم آب و هوا فروش انواع راهبند راهبند بازویی و امنیتی در اصفهان elize یادداشت های گاه و بیگاه انشا فایل رسون طلاتل دبیرستان اسماعیل بختیار